Daily Study Schedule
Religion & Spirituality Podcas
تمامی متون استفاده شده کتاب مقدس از نسخه هزار نو ، حق چاپ نسخه ۲۰۱۴ نشر ایلام است، و کلیه حقوق آن محفوظ است.
Location:
United Kingdom
Description:
تمامی متون استفاده شده کتاب مقدس از نسخه هزار نو ، حق چاپ نسخه ۲۰۱۴ نشر ایلام است، و کلیه حقوق آن محفوظ است.
Language:
Persian
Episodes
اعمال رسولان باب ۲۷
5/11/2024
27:1 چون حکم دادند که از راه دریا به ایتالیا برویم، پولس و برخی دیگر از زندانیان را به افسری یولیوس نام، از هَنگ قیصر، تحویل دادند.پس به کشتیای که از اَدرامیتینوس بود و به بندرهای ایالت آسیا میرفت، سوار شدیم و حرکت کردیم. آریستارخوسِ مقدونی، از مردمان تَسالونیکی، نیز با ما بود.فردای آن روز به صیدون رسیدیم و یولیوس به پولس لطف کرده، اجازه داد نزد دوستان خود برود تا نیازهایش را تأمین کنند.از آنجا دوباره روانه شدیم و در امتدادِ کنارۀ بادْپناهِ قپرس پیش رفتیم، زیرا جهت بادْ مخالف ما بود.پس از عبور از بندرهای کیلیکیه و پامفیلیه، در میرا، واقع در لیکیه پیاده شدیم.در آنجا افسر رومی کشتیای یافت که از اسکندریه به ایتالیا میرفت، و ما را سوار آن کرد.روزهایی چند آهسته پیش رفتیم و با سختی به کْنیدوس رسیدیم. چون بادْ مخالف ما بود، در امتدادِ کنارۀ بادْپناه کْرِت، تا به مقابل شهر سالمونی راندیم.بهسختی از کنار ساحل گذشتیم و به جایی به نام ’بندرهای نیک‘ رسیدیم که در نزدیکی شهر لاسائیه بود.زمان زیادی از دست رفته بود و حتی ایام روزه نیز سپری شده بود، و سفر دریایی اکنون خطرناک بود. از این رو، پولس به آنها هشدار داده، گفت:«سروران، میتوانم ببینم که سفری پرخطر خواهیم داشت و ضرر بسیار نه تنها به کشتی و بار آن، بلکه به جان ما نیز وارد خواهد آمد.»امّا افسر رومی به سخنان ناخدا و صاحب کشتی بیشتر توجه میکرد تا به سخنان پولس.چون آن بندر برای سپری کردن زمستان مناسب نبود، رأی غالب بر این شد که به سفر ادامه دهیم، به این امید که به بندر فینیکس برسیم و زمستان را در آنجا بگذرانیم. این بندر در کْرِت بود و رو به جنوب غربی و نیز شمال غربی داشت.چون باد ملایمِ جنوبی وزیدن گرفت، گمان کردند به آنچه میخواستند رسیدهاند؛ پس لنگر کشیدند و در امتداد ساحل کْرِت پیش راندند.امّا طولی نکشید که بادی بسیار شدید، معروف به باد شمال شرقی، از جانب جزیره به سوی ما وزیدن گرفت.کشتی گرفتار توفان شد و نتوانست در خلاف مسیر باد پیش برود؛ از این رو، خود را به باد سپردیم و همسو با آن رانده شدیم.در پناه جزیرهای کوچک به نام کُودا پیش رفتیم و بهسختی توانستیم زورق کشتی را به اختیار خود درآوریم.وقتی ملّاحان آن را به روی عرشۀ کشتی آوردند، به کمک طنابها، اطراف خود کشتی را محکم بستند تا متلاشی نشود، و از بیم اینکه مبادا کشتی در شنزارِ سیرتیس به گِل بنشیند، لنگر را پایین فرستادند و کشتی را در مسیر باد رها کردند.روز بعد، چون توفان ضرباتی سنگین بر ما وارد میساخت، مجبور شدند بار کشتی را به دریا بریزند.روز سوّم، با دست خود لوازم کشتی را به دریا ریختند.روزها همچنان میگذشت و ما رنگ خورشید و ستارگان را نمیدیدیم و توفان نیز فروکش نمیکرد، آنگونه که همگی، امید نجات از کف دادیم.پس از مدتها بیغذایی، پولس در میان ایشان ایستاد و گفت: «سروران، شما میبایست سخن مرا میپذیرفتید و کْرِت را ترک نمیکردید تا این همه آسیب و زیان نبینید.اکنون نیز از شما خواهش میکنم که شهامتتان را از دست ندهید، زیرا آسیبی به جان هیچیک از شما نخواهد رسید؛ فقط کشتی از دست خواهد رفت.زیرا دیشب فرشتۀ خدایی که از آنِ اویم و خدمتش میکنم، در کنارم ایستادو گفت: ”پولس، مترس. تو باید برای محاکمه، در برابر قیصر حاضر شوی، و بهیقین، خدا جان همۀ همسفرانت را نیز به تو بخشیده است.“پس ای مردان، دل قوی دارید، زیرا به خدا ایمان دارم که همانگونه که به من گفته است، خواهد شد.امّا کشتی ما باید در جزیرهای به گِل بنشیند.»شب چهاردهم، باد هنوز ما را در دریای آدریاتیک از این سو به آن سو میراند که نزدیک نیمهشب، ملوانان گمان بردند به خشکی نزدیک میشوند.پس عمق آب را اندازه زدند و دریافتند که بیست قامت است. کمی بعد، دیگر بار عمق آب را سنجیدند و دیدند پانزده قامت است.و چون میترسیدند به صخرهها برخورد کنیم، چهار لنگر از عقب کشتی انداختند، و دعا میکردند هر چه زودتر روز شود.ملوانان به قصد فرار از کشتی، زورقِ نجات را به دریا انداختند، به این بهانه که میخواهند چند لنگر از سینۀ کشتی به دریا بیندازند.پولس به افسر و سربازان گفت: «اگر این مردان در کشتی نمانند، نمیتوانید نجات یابید.»پس سربازان طنابهای نگهدارندۀ زورقِ نجات را بریدند و زورق را رها کردند.کمی پیش از طلوع آفتاب، پولس همه را ترغیب کرد که چیزی بخورند. گفت: «امروز چهارده روز است که در انتظار به سر بردهاید و چیزی نخورده، بیغذا ماندهاید.پس استدعا میکنم غذایی بخورید، چرا که برای زنده ماندن بدان نیازمندید. مویی از سر هیچیک از شما کم نخواهد شد.»چون این را گفت، نان برگرفت و در مقابلِ همه خدا را شکر کرد و نان را پاره نموده، مشغول خوردن شد.پس همه دلگرم شدند و غذا خوردند.جملگی در کشتی، دویست و هفتاد...
Duration:00:06:37
اشعیا باب ۱
5/11/2024
1:1 رؤیای اِشعیا پسر آموص، که آن را در زمان عُزّیا، یوتام، آحاز و حِزِقیا، پادشاهان یهودا، دربارۀ یهودا و اورشلیم دید.ای آسمان بشنو! و ای زمین گوش فرا~ده! زیرا که خداوند سخن میگوید: «فرزندان پروردم و بزرگ کردم، اما ایشان بر من شوریدند.گاوْ صاحبِ خویش را میشناسد، و الاغْ آخورِ مالک خویش را، اما اسرائیل نمیشناسد، و قوم من فهم ندارد.»وای بر امت خطاکار، و قومی که زیر بار گناهند؛ وای بر نسل شریران، و فرزندان فاسد! خداوند را ترک گفتهاند، بر قدوس اسرائیل اهانت روا داشتهاند، و به او پشت کردهاند!چرا باز مضروب شوید؟ چرا بیش از این عِصیان ورزید؟ تمامی سَر بیمار است، و تمامی دل، مریض.از کف پا تا فرق سر، در آن هیچ تندرستی نیست؛ سراسر، جراحت و کوفتگی و زخم تازه است، که نه بخیه شده، نه بسته گشته، و نه به روغن مرهم گذاشته شده است.سرزمین شما ویران گشته و شهرهایتان به آتش سوخته است. بیگانگان در برابر دیدگانتان زمینِ شما را فرو~میبلعند؛ سراسرْ ویرانی است، بسان سرنگونی به دست بیگانگان.دختر صَهیون مانند سایهبانی در تاکستان، و آلونکی در بوستان خیار، و شهری در محاصره، متروک است.اگر خداوندِ لشکرها اندک باقیماندگانی برایمان نمیگذاشت، مانند سُدوم میشدیم و همچون عَمورَه میگشتیم.ای حکمرانان سُدوم، کلام خداوند را بشنوید! و ای مردمان عَمورَه، به شریعت خدای ما گوش بسپارید!خداوند میگوید: «از انبوه قربانیهای شما مرا چه سود؟ از قربانیهای تمامسوزِ قوچها و چربیِ حیوانات پروار سیر شدهام، و مرا به خون گاو و بره و بز رغبتی نیست.آنگاه که میآیید تا به حضورم حاضر شوید، کیست که این را از شما خواسته است که صحنهای مرا چنین لگدمال کنید؟هدایای باطل، دیگر میاورید؛ از بخور کراهت دارم. گردهمآییِ مخصوص را توأم با شرارت تحمل نتوانم کرد، خواه ماهِ نو باشد، خواه شَبّات، و خواه دعوت جماعت.جان من از مراسم ماهِ نو و اعیاد مقرر شما بیزار است؛ برایم بار سنگیناند که از حملشان خسته شدهام.آنگاه که دستانتان را به دعا دراز میکنید، چشمانم را از شما خواهم پوشانید؛ حتی اگر دعای بسیار کنید، نخواهم شنید؛ زیرا دستان شما مملو از خون است.خویشتن را بشویید و طاهر سازید؛ شرارت اعمال خود را از نظرم دور کنید، و از بدی بازایستید.نیکوکاری بیاموزید، و انصاف را بجویید؛ ستمگران را ارشاد کنید، دادِ یتیمان را بستانید، و به دفاع از حق بیوهزنان برخیزید.«خداوند میگوید: بیایید تا در برابر یکدیگر حُجت بیاوریم: اگرچه گناهان شما چون ارغوان باشد، همچون برف سفید خواهد شد؛ و اگرچه همچون قرمز، سرخ باشد، مانند پشم خواهد شد.اگر راغب باشید و گوش فرا~دهید، از نیکوییِ زمین خواهید خورد؛اما اگر ابا نموده، عِصیان ورزید، شمشیر شما را خواهد خورد؛ زیرا دهان خداوند چنین گفته است.»دریغا که شهر امین، فاحشه شده است! زمانی از انصاف مملو بود، و عدالت در آن سکونت داشت، اما حال قاتلان در آن مسکن دارند!نقرۀ تو به زنگار بدل گشته و بهترین شرابت، به آب آمیخته است.حاکمانت شورشگرند و رفیق دزدان گشتهاند؛ جملگی رشوه را دوست میدارند، و در پی هدایا میدوند؛ دادِ یتیمان را نمیستانند و دعوای بیوهزنان بدیشان نمیرسد.بنابراین، خداوندگار، خداوند لشکرها، قدیر اسرائیل، چنین میفرماید: «هان، من از خصمانِ خویش راحتی خواهم یافت، و از دشمنان خویش انتقام خواهم ستانید.دست خود را بر ضد تو خواهم گردانید و زنگارِ تو را چونان با قلیابخواهم زدود، و تمام ناخالصیهایت را دور خواهم کرد.داورانِ تو را همچون نخست، و مشاورانت را مانند اوّل باز خواهم آورد، و تو از آن پس ’شهر عدالت‘ و ’شهر امین‘ خوانده خواهی شد.صَهیون به انصاف فدیه داده خواهد شد، و آنان که در وی توبه کنند، به عدالت بازخرید خواهند گشت.اما عِصیانگران و گنهکاران با هم نابود خواهند شد، و آنان که خداوند را ترک نمایند هلاک خواهند گردید.زیرا شما از درختان بلوطی که بدان رغبت داشتید، خجل خواهید شد، و از باغستانهایی که برگزیده بودید، شرمسار خواهید بود.آری، شما مانند بلوطی پژمردهبرگ، و همچون باغستانی بیآب خواهید بود.مرد زورمندْ خاشاک، و عملش جَرَقۀ آتش خواهد بود؛ هر دو با هم خواهند سوخت، و خاموشکنندهای نخواهد بود.
Duration:00:05:31
تثنیه باب ۲۹
5/11/2024
29:1 این است کلمات عهدی که خداوند در سرزمین موآب به موسی فرمان داد با بنیاسرائیل ببندد، سوای آن عهد که در حوریب با ایشان بسته بود.موسی بنیاسرائیل را جملگی فرا~خوانده، بدیشان گفت: «هرآنچه را خداوند در سرزمین مصر با فرعون و همۀ خادمانش و با تمامی سرزمینش کرد، شما به چشم خود دیدید،مصائب عظیمی را که چشمانتان دید، و آیات و علامات عظیم را.اما تا به امروز خداوند به شما دلی دانا، چشمانی بینا و گوشهایی شنوا نداده است.در مدت چهل سال که من شما را در بیابان رهبری کردم، جامۀ شما فرسوده نشد و کفش در پای شما پاره نگشت،نان نخوردید و شراب و مُسکِرات ننوشیدید، تا بدانید که من یهوه خدای شما هستم.و چون به این جا رسیدید، سیحون پادشاه حِشبون و عوج پادشاه باشان به جنگ با ما بیرون آمدند، ولی ما آنها را شکست دادیم.زمینشان را گرفته به رِئوبینیان و جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی به میراث دادیم.پس کلمات این عهد را نگاه داشته، آنها را به جای آورید تا در هرآنچه میکنید کامیاب شوید.«امروز همۀ شما در حضور یهوه خدای خویش ایستادهاید: رؤسای قبایل شما، مشایخ شما، صاحبمنصبان شما و همۀ مردان اسرائیل؛نیز بچهها و زنان شما، و غریبانی که در اردوی شمایند، از هیزمشکنان تا کسانی که برایتان آب میکشند.ایستادهاید تا به عهد یهوه خدای خویش و سوگندی که خداوند امروز با شما استوار میسازد، داخل شوید،تا شما را امروز به عنوان قوم خود برقرار دارد و خدایتان باشد، چنانکه به شما وعده داد و برای پدرانتان، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، سوگند خورد.من این عهد و سوگند را تنها با شما نمیبندمبلکه با هر کس که امروز با ما در اینجا در حضور یهوه خدایمان ایستاده است، و نیز با هر کس که امروز در اینجا با ما نیست.«شما خود میدانید که ما چگونه در سرزمین مصر زندگی میکردیم، و چگونه از میان اقوام مختلف سفر کرده، گذشتیم.شما رسوم کراهتآور و بتهای بیارزش این قومها را که از چوب و سنگ و نقره و طلا در میان ایشان بود، دیدید.اکنون به هوش باشید مبادا در میان شما مرد یا زن یا طایفه یا قبیلهای باشد که دلش امروز از یهوه خدایمان منحرف شده، برود و خدایان این اقوام را عبادت کند. مبادا در میان شما ریشهای باشد که میوۀ تلخ و سمّی بار آورد،کسی که چون کلمات این سوگند را بشنود، در دل خود خویشتن را برکت داده گوید: ”هرچند در سختی دل خود سلوک میکنم، امن و امان خواهم بود.“ این سبب خواهد شد که تر و خشک با هم بسوزند.خداوند او را نخواهد آمرزید، بلکه آتش خشم و غیرت خداوند بر او شعلهور خواهد شد، و همۀ لعنتهای نوشته شده در این کتاب بر سر او خواهد آمد، و خداوند نام او را از زیر آسمان محو خواهد کرد.و خداوند بنا بر همۀ لعنتهای عهدی که در این کتاب شریعت نوشته شده است، او را از میان همۀ قبایل اسرائیل برای گرفتار آمدن به بلا جدا خواهد کرد.نسل آینده یعنی فرزندان شما که پس از شما خواهند آمد، و اجنبیانی که از سرزمین دور میآیند، بلایای این سرزمین و بیماریهایی را که خداوند بر آن میفرستد مشاهده خواهند کردو تمامی زمین را که از گوگرد و نمک سوخته شده است، به گونهای که در آن نه چیزی کاشته میشود، نه چیزی میروید، و نه هیچ گیاهی رشد میکند، و به ویرانی سُدوم و عَمورَه و اَدمَه و صِبوئیم شباهت دارد که خداوند در خشم و غضب خویش آنها را واژگون ساخت.آنگاه قومها جملگی خواهند پرسید: ”چرا خداوند با این سرزمین چنین کرده است؟ و شدت این خشم عظیم از چه سبب است؟“خواهند گفت: ”از آن رو که عهد یهوه خدای پدران خویش را که هنگام بیرون آوردنشان از سرزمین مصر با آنها بسته بود، ترک گفتند،و رفته، خدایانِ غیر را عبادت کردند و در برابر آنها سَجده نمودند، خدایانی را که نشناخته بودند و نصیب ایشان نساخته بود.از این رو خشم خداوند بر این سرزمین افروخته شد، و همۀ لعنتهایی را که در این کتاب نوشته شده است، بر آن نازل فرمود.خداوند با خشم و غضب و قهر شدید آنان را از سرزمینشان ریشهکن ساخت و به سرزمینی دیگر فرو~افکند، چنانکه امروز چنین است.“«امور نهان از آنِ یهوه خدای ماست، اما امورِ مکشوف تا ابد از آنِ ما و فرزندان ماست، تا تمام کلمات این شریعت را به جای آوریم.
Duration:00:05:16
اعمال رسولان باب ۲۵ , ۲۶
5/10/2024
25:1 فِستوس سه روز پس از ورود به ولایت خود، از قیصریه به اورشلیم رفت.آنجا سران کاهنان و بزرگان قوم یهود در برابر او حاضر شدند و اتهامات خود را علیه پولس عرضه داشتند.آنها بهاصرار از فِستوس خواستند بر ایشان مِنّت نهاده، پولس را به اورشلیم بفرستد، زیرا در کمین بودند تا او را در راه به قتل رسانند.امّا فِستوس در پاسخ گفت: «پولس در قیصریه در بازداشت است و من خود قصد دارم بهزودی به آنجا بروم.کسانی از شما که در مقام رهبری هستند، میتوانند همراه من بیایند تا چنانچه از این مرد خطایی سر زده باشد، شکایت خود را علیه او مطرح کنند.»فِستوس پس از حدود هشت تا ده روز که با آنها بود، به قیصریه بازگشت، و روز بعد، محکمه را تشکیل داد و امر کرد پولس را بیاورند.چون پولس وارد شد، یهودیانی که از اورشلیم آمده بودند، گِردش ایستادند و اتهامات سنگینِ بسیار بر او وارد کردند، امّا نتوانستند آنها را ثابت کنند.سپس، پولس در دفاع از خود گفت: «من به شریعت یهود یا معبد یا قیصر هیچ خطایی نکردهام.»فِستوس که میخواست مِنّتی بر یهودیان بنهد، به پولس گفت: «آیا میخواهی به اورشلیم بروی تا در آنجا برای این اتهامات در حضور من محاکمه شوی؟»پولس پاسخ داد: «هماکنون در محکمۀ قیصر ایستادهام که در آن میباید محاکمه شوم. شما خود به خوبی آگاهید که من هیچ جرمی نسبت به یهود مرتکب نشدهام.حال اگر خطایی کردهام یا عملی مستوجب مرگ از من سر زده است، از مردن ابایی ندارم. امّا اگر اتهاماتی که اینان بر من میزنند، پایه و اساسی ندارد، هیچکس نمیتواند مرا به دستشان تسلیم کند. از قیصر دادخواهی میکنم.»فِستوس پس از مشورت با اعضای شورای خود اعلام کرد: «از قیصر دادخواهی میکنی؟ پس به حضور قیصر خواهی رفت!»پس از گذشت چند روز، آگْریپاسِ پادشاه و بِرنیکی برای خوشامدگویی به فِستوس، به قیصریه آمدند.چون روزهایی چند در آنجا میماندند، فِستوس قضیۀ پولس را با پادشاه در میان گذاشت و گفت: «در اینجا مردی هست که فِلیکْس او را در زندان نگاه داشته است.وقتی به اورشلیم رفتم، سرانِ کاهنان و مشایخ یهود اتهاماتی بر او وارد کردند و خواستار محکومیتش شدند.«به آنها گفتم رومیان را رسم نیست که متهمی را تسلیم کنند، پیش از آنکه با مدّعیانش روبهرو شود و بتواند در مقابل اتهامات، از خود دفاع کند.چون در اینجا گرد آمدند، درنگ نکردم بلکه روز بعد، محکمه را بر پا داشتم و دستور دادم او را به حضور بیاورند.چون مدّعیانش برخاستند تا سخن بگویند، او را به هیچیک از اتهاماتی که من انتظار داشتم، متهم نکردند.بلکه بر سر چند نکته در خصوص دین خود و عیسی نامی که مرده و پولس ادعا میکرد زنده است، جرّ و بحث کردند.من که نمیدانستم چگونه باید به چنین مسائلی رسیدگی کرد، از او پرسیدم آیا مایل است به اورشلیم برود تا در آنجا برای این اتهامات محاکمه شود.چون پولس از قیصر دادخواهی کرده، خواست تا صدور رأیِ او در حبس بماند، دستور دادم نگاهش بدارند، تا روزی که وی را نزد قیصر بفرستم.»آگْریپاس به فِستوس گفت: «مایلم خودْ سخنانش را بشنوم.» گفت: «فردا خواهید شنید.»روز بعد، آگْریپاس و بِرنیکی با شوکتی عظیم آمدند و همراه با فرماندهان نظامی و مردان سرشناسِ شهر وارد تالار عام شدند. به دستور فِستوس، پولس را به حضور آوردند.فِستوس گفت: «ای آگْریپاسِ پادشاه، و ای همۀ حضار! تمامی جامعۀ یهود، چه در اورشلیم و چه در اینجا، از این مرد که میبینید نزد من شکایت کرده و فریاد سردادهاند که نباید زنده بماند.امّا من دریافتم که او کاری نکرده که سزایش مرگ باشد. ولی چون از قیصر دادخواهی کرد، تصمیم گرفتم او را به روم بفرستم.امّا موردی مشخص ندارم که دربارۀ او به خداوندگار مرقوم دارم. پس او را به حضور همۀ شما، بخصوص به حضور شما، ای آگْریپاسِ پادشاه، آوردهام تا شاید پس از بازخواست، چیزی برای نوشتن بیابم.زیرا مرا خلاف عقل مینماید که زندانی را بدون ذکر اتهاماتی که بر او وارد است، بفرستم.»
26:1 آگْریپاس خطاب به پولس گفت: «اجازه داری در دفاع از خود سخن بگویی.» آنگاه پولس دست پیش برد و دفاع خویش را چنین عرضه داشت:«ای آگْریپاسِ پادشاه، خود را بس نیکبخت میشمارم که امروز در حضور شما ایستاده، در مقابل همۀ شکایات یهودیان از خود دفاع کنم.بخصوص اینکه میدانم شما با آداب و رسوم یهود و اختلافاتِ میان ایشان کاملاً آشنایید. حال، استدعا دارم صبورانه به عرایضم گوش فرا~دهید.«یهودیان جملگی زندگی مرا از آغاز جوانیام میدانند، از همان ابتدا که در میان قوم خود و در اورشلیم زندگی میکردم.آنها از دیرباز آگاهند و اگر بخواهند، میتوانند شهادت دهند که من به عنوان یک فَریسی، از سختگیرترین فرقۀ دینمان پیروی میکردم.و امروز بهخاطر امید به آنچه خدا به پدران ما وعده داده است، محاکمه میشوم.این همان وعدهای...
Duration:00:11:09
غزل سلیمان باب ۸
5/10/2024
8:1 کاش مرا همچون برادری میبودی که از سینۀ مادرم شیر خورده است، آنگاه چون تو را در بیرون مییافتم، میبوسیدم، و کسی بر من به دیدۀ حقارت نمینگریست.تو را هدایت میکردم و به خانۀ مادرم میبردم، همان که مرا زندگی آموخته است؛ تو را شرابِ عطرآگین میدادم تا بیاشامی، و از عَصیر انار خویش به تو مینوشاندم.دست چپش زیر سَرِ من است، و به دست راستش مرا در آغوش کشیده.ای دختران اورشلیم، شما را قسم میدهم، که عشق را تا سیر نگشته، زحمت مرسانید و بازمدارید!این کیست که از بیابان برمیآید، تکیه زده بر دلدادهاش؟مرا چون خاتم بر دلت بگذار، و چون مُهری بر بازویت، زیرا که عشق همچون مرگ نیرومند است، و شور عاشقانه، ستمکیش چون گور. شعلههایش، شعلههای آتش است؛ شعلههای سرکشِ آتش!آبهای بسیار عشق را خاموش نتواند کرد، و سیلابها آن را فرو~نتواند نشانید! اگر کسی همۀ دار و ندار خویش نیز به پای عشق ریزَد، به چیزی شمرده نخواهد شد!ما را خواهر کوچکی است، که سینههایش هنوز برنیامده است. به روز خواستگاریش، برای او چه توانیم کرد؟اگر دیوار بود، بر آن برجها از نقره میساختیم؛ و اگر دروازه بود، آن را به چوب سرو میآراستیم!من دیوارم، و سینههایم همچون برجهاست؛ از این رو در چشم او، حامل سعادتمندی گشتهام.سلیمان را تاکستانی بود در بَعَلهامون؛ تاکستان را به اجارهداران سپرد، تا هر یک هزار سکۀ نقره در ازای میوۀ آن بپردازند.تاکستان من از آنِ من است، هزار سکۀ نقره از آن تو، ای سلیمان، و دویست سکه از آنِ اجارهدارانِ میوهاش.ای تو که در باغها مسکن داری، دوستان خواهان شنیدن آواز تواند؛ بگذار من بشنوم!بشتاب، ای دلدادۀ من، و همچون غزال یا بچهآهویی باش بر کوههای عطریات!
Duration:00:03:09
تثنیه باب ۲۸
5/10/2024
28:1 «و اگر صدای یهوه خدای خویش را بهدقّت بشنوید و به هوش باشید تا تمامی فرمانهایی را که من امروز به شما امر میفرمایم به جای آورید، آنگاه یهوه خدایتان شما را بر همۀ قومهای جهان برتری خواهد بخشید.آری، اگر صدای یهوه خدای خویش را بشنوید، تمامی این برکات بر شما خواهد آمد و از شما پیشی خواهد گرفت:در شهر، مبارک و در صحرا نیز مبارک خواهید بود.ثمرۀ رَحِم شما و ثمر زمینتان و ثمرۀ چارپایانتان، یعنی گوسالههای رمه و برههای گلۀ شما، مبارک خواهد بود.سبد شما و ظرف خمیرتان مبارک خواهد بود.ورودتان مبارک خواهد بود و خروجتان نیز مبارک.«خداوند دشمنانتان را که بر ضد شما برخیزند، در برابر شما مغلوب خواهد ساخت. از یک راه بر شما حمله خواهند آورد و از هفت راه از برابرتان خواهند گریخت.خداوند در انبارهای شما و در هرآنچه دست خود را بدان دراز کنید، برکت را امر خواهد فرمود، و شما را در سرزمینی که یهوه خدایتان به شما میدهد، مبارک خواهد ساخت.و اگر فرمانهای یهوه خدای خود را به جای آرید و در راههای او گام بردارید، خداوند چنانکه برایتان سوگند خورد، شما را برای خود به عنوان قومی مقدس استوار خواهد ساخت.آنگاه همۀ قومهای جهان خواهند دید که شما به نام یهوه خوانده میشوید، و از شما خواهند ترسید.و خداوند شما را در ثمرۀ رَحِمتان و ثمرۀ چارپایانتان و ثمر زمینتان، در سرزمینی که خداوند برای پدرانتان سوگند خورد به شما بدهد، به فراوانی خواهد افزود.خداوند خزانۀ نیکوی خود یعنی آسمان را به روی شما خواهد گشود تا باران را در موسمش بر سرزمین شما بباراند و همۀ دسترنجتان را برکت دهد. به قومهای بسیار قرض خواهید داد، اما خود قرض نخواهید گرفت.خداوند شما را سَر خواهد ساخت، نه دُم، و همواره بالا خواهید رفت نه پائین، به شرطی که فرمانهای یهوه خدای خویش را که من امروز به شما امر میفرمایم بشنوید و به هوش باشید تا آنها را به جای آورید،و از هیچیک از سخنانی که من امروز به شما امر میفرمایم به راست یا چپ منحرف مشوید، تا خدایانِ غیر را پیروی کرده، آنها را عبادت کنید.«اما اگر صدای یهوه خدای خویش را نشنوید، تا به هوش بوده، تمامی فرمانها و فرایض او را که من امروز به شما امر میفرمایم به جای آورید، آنگاه همۀ این لعنتها بر شما خواهد آمد و از شما پیشی خواهد گرفت.در شهر، ملعون و در صحرا نیز ملعون خواهید بود.سبد شما و ظرف خمیرتان زیر لعنت خواهد بود.ثمرۀ رَحِم شما و ثمر زمینتان و گوسالههای رمه و برههای گلۀ شما زیر لعنت خواهد بود.ورودتان زیر لعنت خواهد بود و خروجتان نیز زیر لعنت.«به هر کاری که دست بزنید، خداوند لعنت و پریشانی و درماندگی بر شما خواهد فرستاد، تا اینکه به سبب شرارت اعمال خود بهزودی هلاک شوید، از آن رو که مرا ترک کردید.خداوند بر شما بلا خواهد فرستاد تا شما را از سرزمینی که برای تصرفش بدان داخل میشوید، به تمامی هلاک سازد.خداوند شما را به بیماری جانکاه و تب و التهاب و باد سوزان و خشکسالی و آفت و خوره خواهد زد. این بلایا شما را تعقیب خواهد کرد تا هلاک شوید.آسمانِ بالای سرِ شما به برنج بدل خواهد شد و زمینِ زیر پایتان به آهن.خداوند باران سرزمین شما را به گَرد بدل خواهد کرد و از آسمان غبار بر شما خواهد بارید تا هلاک شوید.«خداوند شما را در برابر دشمنانتان مغلوب خواهد ساخت. از یک راه بر دشمن حمله خواهید برد و از هفت راه از برابرشان خواهید گریخت، و مایۀ بُهت و وحشت تمامی ممالک جهان خواهید شد.اجساد شما خوراک پرندگان آسمان و وحوش زمین خواهد شد، و کسی نخواهد بود که آنها را دور کند.خداوند شما را به دملهای مصر و غُدّهها و زخمهای چرکین و خارش که از آنها شفا نتوانید یافت، مبتلا خواهد کرد.او شما را به دیوانگی و نابینایی و پریشانیِ فکر دچار خواهد ساخت.به هنگام ظهر همچون نابینایان کورانه راه خواهید رفت و در راههای خود کامیاب نخواهید شد. همواره تحت ظلم و غارت خواهید بود و نجاتدهندهای نخواهد بود.زنی را نامزد خواهید کرد و دیگری با او همبستر خواهد شد. خانهای بنا خواهید کرد و خود در آن ساکن نخواهید شد. تاکستانی غرس خواهید نمود و خود از میوهاش بهرهمند نخواهید شد.گاو شما در برابر دیدگانتان سر بریده خواهد شد و خود چیزی از آن نخواهید خورد. الاغ شما در برابر چشمتان به غارت خواهد رفت و آن را پس نخواهید گرفت. گوسفندان شما به دشمنانتان داده خواهد شد، و نجاتدهندهای برای شما نخواهد بود.پسران و دخترانتان به قومی دیگر داده خواهند شد، و تمامی روز چشم به راهشان بوده، از فرط انتظار کاهیده خواهید شد، اما کاری از دستتان بر نخواهد آمد.محصول زمین و تمامی دسترنجتان را قومی که نمیشناسید خواهند خورد، و همواره بر شما ظلم و ستم خواهد رفت،چندان که از آنچه به چشمان خود میبینید دیوانه خواهید شد.خداوند زانوان و ساق پاهای...
Duration:00:13:31
اعمال رسولان باب ۲۳ , ۲۴
5/9/2024
23:1 پولس بر اعضای شورا چشم دوخت و گفت: «برادران، من تا به امروز با وجدانی پاک در حضور خدا زندگی کردهام.»چون این را گفت، کاهن اعظم، حَنانیا، به کسانی که کنار پولس ایستاده بودند، دستور داد تا بر دهانش بزنند.پولس بدو گفت: «خدا تو را خواهد زد، ای دیوار سفید شده! تو بر آن مسند نشستهای تا مطابق شریعت مرا محاکمه کنی، امّا برخلاف شریعت، دستور به زدنم میدهی؟»کسانی که نزدیک پولس ایستاده بودند، گفتند: «به کاهن اعظمِ خدا اهانت میکنی؟»پولس گفت: «ای برادران، نمیدانستم کاهن اعظم است؛ زیرا نوشته شده: ”پیشوای قوم خود را بد مگو.“»آنگاه پولس که میدانست برخی از آنها صَدّوقی و برخی فَریسیاند، با صدای بلند در شورا گفت: «ای برادران، من فَریسی و فَریسیزادهام، و بهخاطر امیدم به رستاخیز مردگان است که محاکمه میشوم.»چون این را گفت، میان فَریسیان و صَدّوقیان جرّ و بحث درگرفت و جماعت دو دسته شدند،چرا که صَدّوقیان منکر قیامت و وجود فرشته و روحند، امّا فَریسیان به اینها همه اعتقاد دارند.همهمهای عظیم بر پا شد! برخی از علمای دین که فَریسی بودند، برخاستند و اعتراضکنان گفتند: «خطایی در این مرد نمیبینیم. از کجا معلوم که روح یا فرشتهای با او سخن نگفته باشد.»جدال چنان بالا گرفت که فرمانده ترسید مبادا پولس را تکه و پاره کنند. پس به سربازان دستور داد پایین بروند و او را از چنگ آنها به در آورده، به درون قلعه ببرند.در همان شب، خداوند کنار پولس ایستاد و گفت: «دل قوی دار! همانگونه که در اورشلیم بر من شهادت دادی، در روم نیز باید شهادت دهی.»صبح روز بعد، یهودیان با هم توطئه چیده، سوگند خوردند تا پولس را نکُشند، چیزی نخورند و ننوشند.بیش از چهل تن در این توطئه دست داشتند.آنها نزد سران کاهنان و مشایخ رفتند و گفتند: «ما سوگند اکید یاد کردهایم که تا پولس را نکشیم، چیزی نخوریم.پس اکنون شما و اعضای شورا از فرماندۀ رومی بخواهید او را به حضور شما بیاورد، به این بهانه که میخواهید دقیقتر دربارۀ او تحقیق کنید. ما آمادهایم پیش از رسیدنش به اینجا او را بکشیم.»امّا خواهرزادۀ پولس از این توطئه باخبر شد و به قلعه رفته، پولس را آگاه ساخت.پولس یکی از افسران را خواند و گفت: «این جوان را نزد فرمانده ببر، زیرا خبری برای او دارد.»پس افسر او را نزد فرمانده برد و به او گفت: «پولسِ زندانی مرا فرا~خواند و از من خواست این جوان را نزد شما بیاورم؛ میخواهد چیزی به شما بگوید.»فرمانده دست مرد جوان را گرفته، او را به کناری کشید و پرسید: «چه میخواهی به من بگویی؟»گفت: «یهودیان توافق کردهاند از شما بخواهند که فردا پولس را به حضور شورا بیاورید، بدین بهانه که میخواهند دقیقتر دربارۀ او تحقیق کنند.درخواستشان را نپذیرید، زیرا بیش از چهل تن از ایشان در کمین او نشستهاند. آنها سوگند یاد کردهاند که تا او را نکُشند، چیزی نخورند و ننوشند. اکنون آمادهاند، و فقط منتظرند شما درخواستشان را اجابت کنید.»فرمانده، جوان را مرخص کرد و او را قدغن کرده، گفت: «به احدی مگو که این خبر را به من رساندهای.»پس او دو تن از افسرانش را فرا~خواند و به آنها فرمود: «دویست سربازِ پیاده، هفتاد سوارهنظام و دویست نیزهدار آماده کنید تا در ساعت سوّم از شب به قیصریه بروند.برای پولس نیز مَرْکبی فراهم کنید و او را امن و امان به فِلیکْسِ والی تحویل دهید.»نامهای نیز بدین مضمون نوشت:«از کْلودیوس لیسیاس به عالیجناب فِلیکْسِ والی: سلام،یهودیان این مرد را گرفته، قصد کشتنش داشتند، امّا من با سربازانم رفته، نجاتش دادم، زیرا شنیده بودم رومی است.چون خواستم دریابم از چه سبب بر وی اتهام میزنند، او را به شورای ایشان بردم.دریافتم که اتهامش مربوط به شریعت خودشان است و چنان جرمی مرتکب نشده که سزاوار اعدام یا حبس باشد.سپس چون آگاه شدم علیه او توطئه کردهاند، بیدرنگ وی را نزد شما فرستادم. به مدّعیانش نیز دستور دادم تا شکایتی را که از او دارند، نزد شما بیاورند.»بدین ترتیب، سربازان طبق دستور، شبانه پولس را با خود تا آنتیپاتْریس بردند.از آنجا به بعد، تنها سوارهنظام او را ملازمت میکرد و بقیۀ سربازان به قلعه بازگشتند.سوارهنظام چون به قیصریه رسیدند، نامه را به والی تحویل دادند و پولس را به حضور او آوردند.والی نامه را خواند و از پولس پرسید اهل کدام ایالت است. چون دانست اهل کیلیکیه است،به او گفت: «وقتی مدّعیانت اینجا رسیدند، به سخنت گوش فرا~خواهم داد.» سپس دستور داد تا پولس را در کاخ هیرودیس تحت مراقبت نگاه دارند.
24:1 پنج روز بعد، کاهن اعظم، حَنانیا، با چند تن از مشایخ و وکیلی تِرتولُس نام، شکایات خود را علیه پولس به حضور والی عرضه داشتند.چون پولس را احضار کردند، تِرتولُس شکایت خود را در حضور فِلیکْس چنین آغاز کرد: «عالیجناب، چون دیرزمانی...
Duration:00:10:33
غزل سلیمان باب ۷
5/9/2024
7:1 چه زیباست پاهای تو در صَندَلها، ای دختر نجیبزاده! انحنای رانهایت مانند گوهرهاست، کارِ دستان هنرمند!نافِ تو همچون پیالهای گِرد است، که هرگز از شرابِ آمیخته خالی نیست! شکمت همچون پشتۀ گندم است، که سوسنها احاطهاش کرده باشند.سینههایت همچون دو بچهآهوست، مانند برههای توأمان غزال.گردنت همچون بُرجِ عاج است، و چشمانت برکههای حِشبون، بر کنار دروازۀ بَیترَبّیم. بینیات چون برج لبنان است، که روی به سوی دمشق دارد.سرت بر تو همچون کوهِ کَرمِل است، و گیسوانت مانند ارغوان، که پادشاه به حلقههای آن گرفتار آمده است!وه که چه زیبا و چه دلپسندی، ای عشق، با همۀ لذتهایت!قامت تو همچون نخل است، و سینههایت مانند خوشههای خرما!گفتم به درخت نخل برآیم، و خوشههایش برگیرم؛ سینههایت چونان خوشههای تاکْ باد، رایحۀ نَفَسَت، همچون سیبها،و دهانت همچون بهترینْ بادهها!من از آنِ دلدادهام هستم، و اشتیاق او بر من است.بیا ای دلدادۀ من، بیا تا به صحرا بیرون رویم، و شب را در دهات به روز آوریم.بیا تا سحرگاهان به تاکستان رویم، تا ببینیم آیا موها جوانه زدهاند، یا شکوفههای انگور باز شدهاند، یا انارها به گُل نشستهاند. آنجا عشق خود را نثارت خواهم کرد.مهرْگیاهْ عطرافشان است، و نزد درهای ما هر گونه طعامِ نیکوست، تازه و کهنه، که من آنها را از بهر تو، ای دلدادهام، ذخیره کردهام!
Duration:00:02:28
تثنیه باب ۲۷
5/9/2024
27:1 آنگاه موسی و مشایخ اسرائیل به قوم فرمان داده، گفتند: «تمامی فرمانهایی را که من امروز به شما امر میفرمایم، به جای آورید.روزی که از اردن به سرزمینی که یهوه خدایتان به شما میدهد عبور کنید، سنگهایی بزرگ برای خود بر پا دارید و آنها را با گچ بپوشانید.بر آنها تمامی کلمات این شریعت را بنویسید، آن هنگام که عبور میکنید تا به سرزمینی که یهوه خدایتان به شما میدهد داخل شوید، سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است، همانگونه که یهوه خدای پدرانتان به شما وعده داده است.چون از اردن عبور کردید، این سنگها را که امروز دربارۀ آنها به شما فرمان میدهم، در کوه عیبال بر پا کنید و آنها را با گچ بپوشانید.آنجا مذبحی برای یهوه خدای خویش بسازید، مذبحی از سنگ که هیچ ابزار آهنی بر آن به کار برده نشده باشد.مذبح یهوه خدای خویش را از سنگهای نتراشیده بسازید، و قربانیهای تمامسوز بر آن به یهوه خدایتان تقدیم کنید.و قربانیهای رفاقت ذبح کرده، در آنجا بخورید و در حضور یهوه خدای خود شادی کنید.پس تمامی کلمات این شریعت را بر آن سنگها به خط خوانا بنویسید.»سپس موسی و لاویانِ کاهن به تمامی قوم اسرائیل گفتند: «ای اسرائیل خاموش باش و بشنو! تو امروز قوم یهوه خدای خود شدی.پس صدای یهوه خدای خود را بشنو و فرمانها و فرایض او را که من امروز به تو امر میفرمایم، به جای آور.»در آن روز موسی قوم را چنین حکم فرمود:«چون از اردن عبور کردید، این قبیلهها بر فراز کوه جِرِزیم بایستند تا قوم را برکت دهند: شمعون، لاوی، یهودا، یِساکار، یوسف و بِنیامین.و این قبیلهها نیز بر فراز کوه عیبال بایستند تا لعنت کنند: رِئوبین، جاد، اَشیر، زِبولون، دان و نَفتالی.آنگاه لاویان به صدای بلند تمامی بنیاسرائیل را خطاب کرده، بگویند:«”ملعون باد آن که تمثالِ تراشیده یا بت ریخته شده از کار دست صنعتگر را که خداوند از آن کراهت دارد، بسازد، و آن را پنهان دارد.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که بر پدر و مادر خود بیحرمتی روا دارد.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که مرز میان زمین خود و زمین همسایه را تغییر دهد.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که نابینا را از راه منحرف سازد.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که حق غریب و یتیم و بیوهزن را پایمال کند.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که با زن پدرِ خود همبستر شود، زیرا عریانی پدر خود را آشکار کرده است.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که با حیوانی نزدیکی کند.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که با خواهر خود، چه دختر پدر خویش و چه دختر مادر خویش، همبستر شود.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که با مادرزن خویش همبستر شود.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که همسایۀ خود را نهانی بکشد.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که مزد بگیرد تا خون ناحق بریزد.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“«”ملعون باد آن که کلمات این شریعت را تصدیق ندارد تا آنها را به جای آورد.“ و قوم جملگی بگویند: ”آمین.“
Duration:00:04:16